آخرین تلاش نتفلیکس برای تولید یک فرنچایز اصلی فیلم فانتزی «دوشیز
از این جا شروع کنیم که «دوشیزه» را خوان کارلوس فرنادیلو کارگردانی کرد که بیش از یک دهه از او در صحنه فیلمسازی خبری نداشتیم و هیچ فیلم بلندی به کارگردانی او نداشتیم. نویسنده فیلم دون مازو است که آخرین فیلمنامه خود را برای فیلم «سریع ایکس» یا «سریع و خشمگین 10» نوشته است. البته «دوشیزه» از آن فیلمهایی نیست که بعد از تماشای آن بلند شوید و سازندگان آن را بررسی کنید. بلکه می خواهید با دیدن یک فیلم دیگر هر چه زودتر خاطره آن را از ذهن خود پاک کنید. به طور خلاصه بگوییم که فیلم های «انولا هلمز» در مقایسه با «خانم» شاهکار به نظر می رسند. اگر بخواهیم آماری برای این استدلال به شما بدهیم، میتوان به نمرات فیلمهای براون اشاره کرد. در تاریخ همکاری میلی بابی براون با نتفلیکس، فیلم «خانم» کمترین امتیاز Rotten Tomatoes را تاکنون دریافت کرده است. چهار فصل از "چیزهای عجیب" که بگذریم، "خانم" پس از فیلم Monsterverse، "Godzilla: King of the Monsters" که امتیاز آن در Rotten Tomatoes، بدترین میلی بابی براون، 42? است، حتی از فیلم های "انولا هولمز" کمتری کسب کرده است. فیلم
جدی گرفتن فیلمنامه «دوشهزه» سخت است
فیلم دوشیزه
همانطور که از نام فیلم پیداست، کلمه "Damsel" به کلیشه دختر در داستان های پریشانی اشاره دارد. بنابراین جای تعجب نیست که یکی از مهم ترین انتقادها به فیلم به اصالت خط داستانی آن بازگردد. اصولاً «دوشیزه» در ژانر فانتزی فیلمی راهگشا نیست. این فیلم داستانی آشنا از یک قهرمان ساده را روایت می کند که جهان یا حداقل یک کشور را تغییر خواهد داد. داستان "دوشیزه" در یک دنیای فانتزی حماسی می گذرد که در آن الودی (میلی بابی براون) یک شاهزاده خانم جوان است که تصمیم می گیرد با شاهزاده هنری ازدواج کند تا خانواده اش را از فقر نجات دهد. اما به تدریج معلوم می شود که این ازدواج حقه ای بیش نیست و خانواده سلطنتی به الودی نیاز دارند تا از او برای قربانی کردن اژدهای آتشین استفاده کند. بنابراین آنها پرنسس الودی را به لانه اژدها می اندازند و از آنجا مصمم است که به هر طریق ممکن زنده بماند.
تا اینجا می بینید که مانند بسیاری از فیلم های دیگر، یک دختر نوجوان توسط پدر غافلش فرستاده می شود تا با مرد نجیب زاده ای که تا به حال ندیده است ازدواج کند. اما الودی حتی مجبور نیست مشکلات خاصی را تحمل کند. او نه در اتاق حبس می شود، نه گرسنه می ماند و نه مجبور به پوشیدن لباس های ژنده است. به نظر می رسد فیلم می خواسته معایب ازدواج های ترتیبی را در قالب استعاره و در قالب اژدها نشان دهد. حال در فیلم «دوشیزه» با قهرمان زن جوانی روبرو هستیم که از بخت بدش مجبور می شود لباس رزم بپوشد و وارد دل لانه اژدها شود. فیلم چیز زیادی در مورد الودی به ما نمی گوید و بلافاصله پس از پایان مراسم عروسی، شاهزاده هنری او را به بهانه انجام نوعی مراسم به کوهی در نزدیکی می برد. الودی در آنجا با یک فرقه مذهبی روبرو می شود که جمع شده اند تا اساساً بدن او را قربانی اژدهایی زنده کنند که در اعماق کوه زندگی می کند. بقیه فیلم به تلاش برای زنده ماندن الودی می گذرد تا اینکه او از این هیولای غول پیکر تشنه به خون پیشی می گیرد. البته فیلم توده ای می خواهد باور کنیم که الودی یک زن جوان باهوش و توانمند است، اما او حتی به خود زحمت نشان دادن این هوش و توانایی را به خود نمی دهد؛ اما او حتی به خودش اجازه نمی دهد که این هوش و توانایی را نشان دهد. بلکه حتی بر حماقت الودی تاکید می کند که کورکورانه بدون زیر سوال بردن تصمیم پدرش برای ازدواج با او موافقت می کند. معلوم است که پدر الودی می خواهد از این طریق به جایگاه بالاتری در جامعه برسد.
10 دنیای فانتزی سینمایی که آرزوی زندگی در آنها را داریم
این خط داستانی واضح است که چیز غیرمنتظره ای نیست و ما بارها مانند آن را در رمان های ادبیات نوجوانان که در سراسر جهان محبوب هستند خوانده ایم. از جهات دیگر، فیلم فانتزی «دوشیزه» دارای برخی تمهیدات بیش از حد استفاده شده است، از جمله تم کلاسیک خیر در مقابل شر و موجودات افسانه ای. همچنین، قهرمان داستان قربانی شگفتزدهای است که تبدیل به یک قهرمان شگفتانگیز میشود و داستان تکراری زن جوانی را روایت میکند که به دست یک حاکم فاسد میافتد. البته این هم درست است که اگر این گونه داستان ها پرمخاطب نبود، اینقدر هم محبوب نبود. اما با وجود محبوبیت و فراوانی این گونه کلیشه ها، ارتباط این فیلم با ژانر فانتزی دلیل اصلی انتقاد از تندوتیز ??بوده است. فیلم همچنین مملو از دیالوگ های بی روح است که بیننده را در مورد لحن پایانی روایت سردرگم می کند. به عنوان مثال، گاهی اوقات شخصیتها از اصطلاحاتی استفاده میکنند که نسل جدید بچهها در شبکههای اجتماعی به کار میبرند، چیزی که ما از یک فیلم فانتزی به سبک تالکین انتظار داریم.
هرچه در فیلم جلوتر می رویم، داستان پوچ تر می شود. وقتی الودی به ته دره می افتد، به نظر می رسد که ناگهان مهارت های لازم برای زنده ماندن و فرار از دست یک موجود افسانه ای را به دست می آورد. اساساً مانند جیسون بورن راهی برای خلاص شدن از شر اژدها پیدا می کند، طناب می سازد، تله می گذارد و مواد منفجره دست ساز می سازد. اگر فیلم قبل از این صحنه ها حتی کوچکترین نشانه ای از توانایی های الودی را به ما نشان می داد، شاید اینقدر به آن اعتراض نمی کردیم. اما انگار این اژدها خود فیلم «دیشیزا» را دنبال کرده که نیمه اول آن را به سرعت از هر شخصیت پردازی و پیش زمینه ای عبور داده است.
اگر نقدهای فیلم «دوشیزه» را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که همه آنها در یک چیز اتفاق نظر دارند: این که داستان بیش از حد کلیشه ای و قابل پیش بینی است. ازدواج الودی با شاهزاده شیطان صفت و در عوض، قهرمان داستان فراتر از انتظارات و تبدیل شدن به دختری افسانه ای خسته کننده شده است. اگر فیلم را دیده باشید، احتمالاً از همان ابتدا حدس هایی در مورد خیانت به شاهزاده و داستان اژدها داشته اید.
«دوشیزه» بر اساس رمانی به همین نام نوشته اولین اسکای است که برای اولین بار تقریبا یک سال پیش منتشر شد. منتقدی در «Collider» استدلال کرد که اگر نتفلیکس پایان فیلم و مضامین اصلی آن را خراب نمیکرد، «دوشیزه» داستان خوبی داشت: «در رمان، الودی و اژدها یکی هستند.» آنها هر دو زنی هستند که توسط توطئه های فریبکارانه و برداشت های نادرست به بیراهه کشیده می شوند.» در زمان انتشار رمان، «دوشیزه» در مرحله پیش تولید بود، که نشان می دهد مدیران نتفلیکس احتمالاً آنقدر زمان صرف نکرده اند تا به طور کامل بفهمند چه چیزی چیست. آنها در حال سازگاری بودند.
با توجه به این موضوع می توان گفت که ایده اولیه داستان احتمالا چیز بدی نبوده است. داستان شاهزاده خانمی که نقش سنتی یک زن را رد می کند تا حدودی امیدوارکننده است و حداقل عنوان فیلم نشان می دهد که نویسنده می خواسته از کلیشه دختر درمانده جدا شود. اما داستان فیلم «دوشیزه» به جای نشان دادن برداشتی جدید از این کلیشه، تبدیل به سفری تکراری از قهرمانی می شود که در این فیلم الودی نام دارد و در هزاران فیلم دیگر با نام دیگری خطاب می شود. همین امر باعث شده تا فیلم نتواند داستان آلودی را به شکل معناداری تحلیل کند و هر فرصتی برای شخصیت پردازی از دست برود و حتی شخصیت های فرعی مانند شاهزاده و شوالیه ها عمق و انگیزه لازم را نداشته باشند. آنها فقط برای پیشبرد طرح وجود دارند، در غیر این صورت هیچ پیش زمینه ای برای شخصیت آنها وجود ندارد. شخصیت شرور داستان که ملکه است و نقش او را رابین رایت بازی می کند، یکی از رایج ترین کلیشه های ژانر فانتزی است. غم انگیز است که می بینیم بازیگران زن کهنه کاری مانند آنجلا باست که اخیراً نامزد اسکار شده بود، به سختی نقشی در این فیلم پیدا می کنند. او نقش مادرخوانده الودی را بازی می کند که از ابتدا می گفت این ازدواج مشکل دارد. اما فیلم به جای استفاده از این پتانسیل برای نزدیکتر کردن شخصیت مادرخوانده و دختر، کاملا فراموش میکند که آنجلا باستی نیز در فیلم حضور دارد. ری وینستون که نقش پدر الودی را بازی می کند، تنها یک صحنه نیمه و نیمه دارد که می تواند خود را نشان دهد. در کمال تعجب به نظر می رسد که شخصیت اژدها با صداپیشگی شهره آغداشلو مهمترین و پخته ترین نقش را در فیلم دارد و شاید بهتر بود این فیلم از نگاه او روایت می شد.
یکی از بزرگترین ایرادات فیلم به جریان آن برمی گردد. فیلم سریع شروع می شود و منظور ما این است که فیلم عجله دارد که از چند دقیقه اول بگذرد و به نظر می رسد که می خواهد هر چه زودتر به قسمت برخورد اژدها برسد. مخاطب یک فیلم فانتزی حداقل از معرفی یک اژدها انتظار دارد که داستان را بالا ببرد. اما دقیقاً اینجاست که فیلم کند میشود و ما دقایق زیادی الودی را دنبال میکنیم که با اژدهای نگهبان در غارهای تاریک بازی میکند. همان اژدهایی که در هیچ جای فیلم چنین تهدیدی برای الودی نمی شود. در مقاله ای برای ABC، پیتر تراورز در این باره گفت: «فیلم واقعاً زندگی خود را از دست می دهد وقتی می بینید که بیش از یک ساعت را صرف تماشای الودی می کنید که سعی می کند یک اژدها را در غارهایی که آنقدر تاریک و کم نور هستند که به سختی می توانید ببینید، گول زدن یک اژدها را می گذرانید. چیزی را ببین.» این باعث می شود که دنبال کردن داستان سخت شود؛ زیرا طرح هیچ گونه پیچشی ارائه نمی دهد و توانایی جذب مخاطب را ندارد. از سوی دیگر، ما نیز قسمت هایی داریم که به نظر می رسد به زور وارد فیلم شده اند و فیلم عجله دارد که داستان را گاهی اوقات غیرمنطقی جلوه دهد.
در مورد موسیقی دیوید فلمینگ هم باید گفت، اگرچه در ابتدای فیلم به خوبی روی صحنه ها می نشیند، اما کم کم از موسیقی پس زمینه جلو افتاده و حواس مخاطب را پرت می کند. لحظاتی که کارگردان قصد برانگیختن تنش یا احساسات را داشته است، به دلیل موسیقی ارکستری اوج گرفته، به هرج و مرج تبدیل میشود، که از اهمیت صحنههای کلیدی میکاهد و حس نابرابری کلی را تشدید میکند.